۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

سیگارنه!

سیگار نه!

تلخ تراز همه شعرهایم

بوی الکل می دهی

تلفظت لثه هایم را سِّر می کند

وگیج می خو رد دور سرم

غزلی که هر کلمه اش 

        پرتاب شده به کهکشانی پر از استکانهای خالی

پیکت را نگهدار برای بعد از من!

تنها تا چند ستا ره دیگر 

      این شب تمام می شود

      و آواری از نور سفید تمامی کلماتم را خفه می کند

این شعر بی حوصله تراست از آنکه یک عشق باشد

      من روی بی سر انجامی تمام خوابهایم شرط بسته ام!

۴ نظر:

سمانه گفت...

ترشی نخوری یه چیزی میشی

سعید گفت...

سیگار و مشروب با هم پیوند مبارکی داشتهاند توی این شعر

mike گفت...

good

من گفت...

"سرانجام" خود به تو می گوید که چه در دل دارد، موقع انجام چیزی تو آن چیز را می فهمی اگر فهیم باشی...بعد از ان انجامی دیگر در راه است... ما همه یا رفته می شویم یا ما را می برند. تو خودت را انجام بده. کامل و بی نقص. هیچ چیز بی جواب نمی ماند اگر تو بی ترس و واهمه خودت باشی. چه در عشق چه در نفرت. مهم کامل بودن است. تو انتخاب کن. اگر عشق می خواهی کامل باش. بدون ترس. بدون چرتکه. بدون توقع. بدون نیاز. عشقی که محتاج است عشق نیست، یک خواهش است و یک عطش!